پایگاه خبری البرزما- ایران تا دهههای قبل جزو کشورهای جوان جهان محسوب میشد، اما با تغییر ساختارهای فرهنگی و همچنین رشد مشکلات اقتصادی، تمایل افراد به ازدواج و فرزندآوری به شدت کاهش یافت. همین موضوع باعث شد تا نگاهها از میزان رشد جمعیت در ایران کاسته شود. با این حال انتشار آمار مربوط به جمعیت فعلی ایران، دوباره توجهات را جلب و منجر به بروز نگرانیهای شدید در این باره شده است.
جمعیت ایران را بالای ۱۰۰ میلیون بدانیم
هرچند سرشماری در ایران هر پنج سال یکبار انجام میشود، اما آمار رسمی اعلام شده از برخی منابع نشان میدهد جمعیت فعلی ایران ۹۱ میلیون نفر شده است؛ این رقم در حالیست که میزان مهاجران قانونی و غیرقانونی بالغ بر ۱۰ میلیون نفر تخمین زده میشود؛ یعنی در جغرافیایی به نام ایران، بالای ۱۰۰ میلیون نفر زندگی میکنند. این عدد در حالیست که بسیاری از مردم مرزنشین و فرزندان آنها، افراد ساکن دورترین روستاها و یا حتی مخروبههای اطراف شهرهای بزرگ، هنوز با مسئله نداشتن شناسنامه دست و پنجه نرم میکنند و از بدیهیترین امکانات شهروندی محروم هستند.
به نظر هم نمیرسد نهادی این افراد را در سرشماری سالانه خود حساب کند. این رقم را اگر به ۱۰۱ میلیون اضافه کنیم، اوضاع بدتر خواهد شد؛ اما حتی اگر بنابر همان ۱۰۰ میلیون نفر جلو رویم، آیا شرایط فعلی حاکم در ایران بهویژه از جهات اقتصادی و منابع طبیعی، میتواند پاسخگوی این افراد باشد؟
۱۵ درصد ایران در تهران
«اول باید چالش های اقتصادی حل شود بعد سراغ موضوع افزایش جمعیت برویم». مریم افتخاری، جامعهشناس با اعلام این مطلب، به مسئله تمرکز منابع در مناطق محدود اشاره کرد و گفت: پهناور بودن ایران شاید در نگاه اول، مهیا بودن شرایط برای پذیرش تعداد زیادی از نفرات را نشان دهد، اما حتی اگر ابتدا به وضعیت جغرافیایی نگاه کنیم و مسئله اقتصادی را در نظر نگیریم، دو سوم ایران در منطقه خشک آب و هوایی بوده و قابلیت زراعت و سکونت ندارد. هرچند که باز هم تعدادی از افراد در همین مناطق خشک و گرم ساکنند، ولی در کل نمیتوان وضعیت را از نظر آب و هوا مناسب اسکان دید.
وی ادامه داد: یکی از مشکلات مهم توزیع جمعیت در ایران، تمرکز جمعیت در شهرهای خاص و بزرگ مانند تهران و اصفهان است. تا پیش از این گفته میشد جمعیت روز شهر تهران بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر است.افتخاری تاکید کرد: این جمعیت در حال حاضر به ۱۵ میلیون نفر نیز میرسد، یعنی ۱۵ درصد جمعیت کل کشور، در شهر تهران که با انواع مشکلات اعم از نبود توسعه سرزمینی مناسب، خشک شدن سفرههای آب زیرزمینی و خطر شدید فرونشست، گرانی مسکن و شدت بالاتر تورم نسبت به سایر شهرها و در نهایت آلودگی هوا مواجه است، ساکن است. این وضعیت مشابه در سایر شهرهای بزرگ مانند اصفهان، مشهد، تبریز و شیراز نیز جاری است.
امکانات در شهرهای بزرگ است
افتخاری در ادامه صحبتهای خود به مسئله تمرکز امکانات در شهرهای بزرگ تاکید کرد و گفت: اگر بخواهیم صادق باشیم، امکانات مهمی همچون فرصتهای شغلی، توسعه صنعتی، تسهیلات رفاهی مانند آب لولهکشی و با کیفیت و درمان، برق، فرصت درآمدزایی و سایر موارد اینچنینی همه در شهرهای بزرگ متمرکز است. برای همین افرادی که در شهرهای کوچک و حتی روستاها زندگی میکنند، برای ادامه بقا چارهای جز مهاجرت به شهرهای بزرگ نمیبینند. اگر به این رویه، مهاجران را هم اضافه کنیم تعداد جمعیت شهرهای بزرگ میتواند در آیندهای نزدیک تبدیل به یکی از مهمترین و بزرگترین چالشهای شهری محسوب شود. منابع اقتصادی و طبیعی در شهرها محدود است، همین در ادامه میتواند باعث رشد جرمهای کوچک و بزرگ شود.
این جامعهشناس تاکید کرد: پدیده چند فرهنگی، تفاوت دیدگاهها، تشدید مشکلات اقتصادی و کمبود منابع لازم برای زندگی، افراد را به سمت دست زدن به هر کاری برای بقا سوق میدهد. برای همین رشد جمعیت به همراه تعداد قابل توجه مهاجران، نهتنها مسئلهای نیست که آن را مثبت بدانیم، بلکه باید نگاه عمیقتری به زیرساختهای توسعه و پاسخگویی به این تعداد از جمعیت داشت.
منابع کافی نیست
معضل کاهش نرخ دستمزد غیررسمی به دلیل افزایش تقاضای کار از سمت کارگر ساده که اغلب جزو اقشار مهاجر (داخلی و خارجی) هستند، خود یک موضوع مهم است، اما غیر از آن پایین بودن نرخ رسمی کارگر از سمت دولت، خود چالشی دیگر است. در حال حاضر چه کسی میتواند با حقوق پایه ۸ میلیون تومان، هم خرج اجاره مسکن هم سایر هزینههای مربوط به زندگی را بپردازد؟
حال تصور کنید فرد یک سرپرست خانوار بوده و با هزار و یک منت و اما و اگرهای زیاد بتواند حقوق خود را به ماهی ۱۰ میلیون تومان برساند. این رقم، پاسخگوی نیاز کدام خانواده است؟! اگر تنها شیب تند ورود مهاجران به کشور، پایین بودن دستمزدها، تقاضای بالا برای کار و سنگین بودن تورم را درنظر بگیریم و به چالشهایی مانند کمبود منابع طبیعی نگاه نکنیم، باز هم نمیتوان آینده مثبتی را برای کشور پیشبینی کنیم.
نهتنها منابع مالی، بلکه منابع طبیعی حاضر در کشور هم پاسخگوی خود مردم با تابعیت ایرانی نیست، چه برسد ورود سایر اتباع با فرهنگهای متفاوت که آن هم نگرانیهای رفتاری و جامعهشناختی مختص به خود را دارد.