یاداشت رسول_صفری در شماره ۱۷۰۲ روزنامه نقدحال
هميشه با خودم فکر ميکنم چگونه است كه افرادي به راحتي از رسانههاي فيك پول درميآورند و من که سالهاست در رسانهاي رسمي به حد توان قلمفرسايي کرده و از حقوق عامه نوشتهام و مطالبهاي شخصي نداشتهام حتی براي خيلي از اين بهاصطلاح مديران استان ناشناخته هستم! مگر آن زمانيکه از عملکردشان انتقاد میكنم!
و درد اینجاست که ما با مديراني سر و کار داریم که نه سواد رسانهاي دارند و نه اهل مطالعه هستند. اما در همين شهر تعدادي شبه رسانهاي خودخوانده هستند که بيراهه نيست اگر ادعا کنم توانايي نوشتن چند خط در موضوع خاصي را ندارند و حتي نميتوانند يك خبر چند سطري را با رعايت اصول اوليهي نوشتاري به رشتهي تحرير درآورند، ولي مديران دستگاههاي مختلف چنان حسابي از آنها ميبرند که انگار فالاچي فقيد روبروي آنها نشسته، هم حساب ميبرند و هم زحمات ناکردهشان را از بيتالمال حسابي حساب ميکنند و البته با عددهاي قابل ملاحظه!
بارها و بارها نه فقط من، بلکه خيلي از اهالي رسانه از اين وضع اسفبار نوشتيم و نقد کرديم اما ميلي به تغيير نبود پس پيگير نشديم. از بازوند و مدير دفترش در دولت روحاني اين جريان شروع شد و در دولت مرحوم رئيسي و استانداري اميريمقدم و صحرايي ادامه پيدا کرده و جولان کانالداران و گردش مالياي که هيچ توجيه منطقي ندارد بدجور ساحت مقدس قلم را به چالش کشيده است.
اگر جلوي اين روند گرفته نشود قطعا خسارتهاي بيشتري به جامعه مظلوم کرمانشاه وارد خواهد کرد. در اين فضا چندنفري حضور پررنگي در رويدادهاي خبري و نشستهاي رسانهاي ادارات مختلف داشته و دارند. بدون استثنا اداره و نهادي را سراغ ندارم که با سعيد قاسمي که از کارگردانهاي صداوسيماي کرمانشاهست و در کارنامه کارياش توليدات زيادي دارد و همچنين با فرنيوزي كه در حوزه خبر، خوب کار ميکند، تعامل نداشته باشد.
چهره ديگر فرهاد خزايي است که با ايمنا و حمايت شهرداري کرمانشاه به پوشش اخبار ادارات مختلف مبادرت ميورزد. اما علت نوشتن اين يادداشت، نقدي است که چند روز پيش سعيد قاسمي در دو يادداشت تحتعنوان روشنگري 1 و 2 در فرنيوز منتشركرد. گرچه بهعلت اينکه نقد به يکي ديگر از اهالي رسانه يعني فرهاد خزايي مرتبط ميشود، اعتقاد دارم مشکلات همکاران بايد درون خانواده رسانه، حلوفصل شود و به بيرون درز نکند اما چون توسط قاسمي رسانهاي شده است خودم را موظف ميدانم ابتدا تاکيد کنم که ايجاد فضاي تنش بين همکاران رسانهاي شايسته نيست چرا که ايجاد فرسايش و تلفشدن وقت رسانه که بايد توان آن در موضوعاتي صرف شود که به ايجاد توسعه در جنبههاي مختلف جامعه موثر باشد نه اينکه مصروف اصطکاک با يكديگر شود اما در جهت روشنگري بايد سعيد قاسمي براي موضوعاتي که مطرح کرده مصداق هم بياورد.
قاسمي در روشنگري اول خود با دستمايه قراردادن مطلبي از خزايي که بهنحوي از انتصاب خود توسط دادگستري استان در کارگروه رسانه تشکر کرده سوال پرسيده: وقتي سيستم قضايی استان کرمانشاه بهجاي جلوگيري از فعاليت يک فرد بدون مجوز در حوزه رسانه او را در کارگروه تخصصي آنهم سالمسازي فضاي رسانه و مجازي بهعنوان عضو منصوب کرده سوال اينجاست چرا نبايد مديران سيستم قضا اندکي تحقيق کنند که آيا اين فرد مجوز دارد؟
در مطلب بعدي با عنوان روشنگري دو ، اين کارگردان و مستندساز کرمانشاهي ميگويد: حتماً شما هم ماجراهاي اين روزهاي خبرگزاري ايمنا در کرمانشاه را شنيدهايد و يحتملميدانيد که مجوز و نام از آن ديگري است و کاماش را ديگري ميبرد، البته با پرداخت در حساب يک ديگري ديگر! گرچه موارد ديگري هم در اين يادداشت مورد نقد قرار گرفته اما اهم آن همين دو نکته بود.
روي سخنم با سعيد قاسمي است اول اينکه شما اگر قصد روشنگري داشتهايد چرا مطلب را رمزگزاري کردهايد تا دسترسي به آن محدود باشد؟ چه مدرکي دال بر اين مدعا وجود دارد که خزايي بدون مجوز فعاليت ميکند؟ که اگر دليلي بر اين مدعا وجود داشته باشد تلکيف آن نهادها و ادارات مختلف مخصوصاً شهرداري کرمانشاه که از بيتالمال به اين سايت مورد ادعاي شما و خبرگزاري مورد تاکيد خزايي پول و امکانات دادهاند چيست و چه کسي بايد پاسخگو باشد؟
گرچه با انتشار تصويري از مجوز رسانهاي ايمنا که سرپرستي کرمانشاه آن به نام مهدي نادري است و اين قلم هيچگونه شناختي از او ندارد اين مدعاي شما درخصوص عدم مجوز خزايي زير سوال ميرود! که حتما بايد براي آن پاسخي داشته باشيد؟ به هر روي گرچه با خودم بارها کلنجار رفتم که بهتر است در اين خصوص دخالت نکنم اما وقتي پاي ساحت مقدس رسانه به ميان ميآيد بهعنوان يک عضو کوچک از رسانه موظف بودم زواياي تاريک اين مدعا را از مدعي خواستار باشم.