زورآزمایی اصلی در جهان، زورآزمایی «عبادالرحمن» و « رجیم» است. سرنوشت این زورآزمایی را خداوند متعال در ترسیم فرموده است؛ مؤمن صعود میکند و نیرنگ شیطان تباه میشود. آیات 4 تا 10 سوره مبارکه فاطر با وضوح تمام این دو افق را ترسیم کرده است. اما این البته به شرط یا شروطی وابسته است. خداوند در آیه پنجم این سوره با کوتاهترین عبارت که از اعجاز قرآن کریم است، این شروط را هم بیان فرموده است «مبادا زندگی دنیا شما را فریب دهد و غرور شما را بگیرد».
قرآن کریم در آیات متعدد از جمله آیاتی که اشاره شد هم صحنه زورآزمایی را در دو جبهه ترسیم کرده و هم عاقبت این زورآزمایی را بیان نموده و هم شروط تحقق وعده خود در پیروزی عبادالرحمن بر شیطان رجیم را نشان داده است.
خداوند در ابتدای آیات مورد اشاره میفرماید این صحنه جدال از اول بوده و آن نتیجه هم همیشه بر آن مترتب بوده و آن شروط هم همیشه بر موفقیت جبهه حق حاکم بوده است. در تشریح این جبههبندی گفتنیهایی وجود دارد:
1- خداوند در آیه چهار سوره فاطر خطاب به پیامبر بزرگوار صلوات الله علیه و آله میفرماید این جبههای که تو امروز با آن مواجه هستی از اول بوده و در نهایت هم اراده خداوند بر امور حاکم شده است. یعنی هم بدان که این پنجه در پنجه منکران و مستکبران افکندن پیامبران و امتها یا اطرافیان آنها همیشه تاریخ بوده و تا آخر هم خواهد بود و مؤمنین نباید گمان کنند که یک روزی این جبههبندی و نزاع به پایان میرسد. این اصل اول است. و هم بدان که نتیجه این درگیری غلبه جبهه باطل بر جبهه حق نخواهد بود؛ بلکه این جبهه حق است که پیروز میشود و روند به طور قطعی – یعنی سنت الهی –
بر مبنای پیروزی جبهه حق تنظیم گردیده است. در آیه بعد خداوند روی خود را از رسولالله(ص) به سمت مردم میچرخاند و تمام مردم را خطاب قرار میدهد و میگوید تحقق وعده – سنت – خداوند قطعی است. شما مهیای تحقق این وعده درباره خود شوید. چگونه؟ میفرماید، دو چیز را مراقبت کنید، «عدم دنیاگرایی» و «توجه به کید شیطان» این دو هم درهم تنیدهاند تا جایی که میتوان گفت یکی هستند. بعد خداوند میفرماید حتماً بدانید شیطان «دشمن» شماست و شما باید او را دشمن ببینید؛ چرا که اگر در این خصوص راه خطا در پیش گرفتید، تسلط او بر شما حتمی است و عاقبت با او رهسپار جهنم خواهید شد؛ «لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ». اما اگر در برابر او همواره هوشیار بودید، خداوند کاستیهای شما (از حیث عده و عُده یا از حیث توانایی) را جبران میکند و به پاداش بزرگ هم میرساند؛ «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ».
خداوند در ادامه میفرماید در جبهه حق، بعضی در عین آنکه بدکردار هستند، بدکرداریشان را توجیه میکنند یعنی در حالی که به سمت جبهه باطل غلتیدهاند، کماکان خود را عضوی از جبهه حق معرفی میکنند. از آیه 8 سوره فاطر بر میآید که اینها دو دستهاند، یک دسته از آنان در انحراف غوطهور شدهاند و فقط به پوستی با جبهه حق ارتباط داشته و در هیچ موضوع اساسی با مؤمنین اشتراک نظر ندارند و دسته دیگر در عین اینکه دچار انحراف شدهاند خیلی هم متوجه انحراف خود نیستند. مضمون این آیه این است که دسته اول از دست رفتهاند و خداوند هم نظر خود را از آنان برداشته و عاقبتشان ورود به جهنم همراه جبهه باطل است و برای آنان دلسوزی جایی ندارد؛
«فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ»
دو سرنوشت متضاد در انتظار دسته دوم است. این دسته امکان هدایت دارند و ممکن است با انذار و نصیحت اصلاح گردند و ممکن است مداهنه و اختلاط با دسته اول را ادامه داده و با آنان سرازیر جهنم گردند. خداوند در ادامه در آیه 10 توضیح میدهد که چرا جبهه حق بر جبهه باطل پیروز میشود و اقدامات آن قرین موفقیت است و چرا جبهه باطل شکست میخورد و اقدامات آن قرین شکست میباشد؛ مضمون این آیات میگوید برای اینکه فعل جبهه حق به قدرت لایزال اتصال مییابد و همان عزت – خللناپذیری – را پیدا میکند و جبهه باطل به نقشهای که میکشد متکی است و قدرت او ضریب نمیخورد و طبیعی است که «عزم الهی» بر «مکر شیطانی» پیروز شود؛
«إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولَئِکَ هُوَ یَبُورُ».
2- آنچه در شرح آیات (با استفاده از ترجمه استاد بهرامپور) گفته شد را ما دقیقاً در محیط پیرامون خود مشاهده میکنیم. یعنی هم شاهد زورآزمایی در جبهه عبادالرحمن و در جبهه شیطان رجیم در قالب نمادهای امروزین هستیم. هم غلبه عبادالرحمن بر جبهه شیطان رجیم را بارها دیدهایم و هم شاهد ارتفاع منطق و اقدام در جبهه عبادالرحمن هستیم و هم صف جدای جهادگران و عافیتطلبان را مشاهده میکنیم و هم رفع نواقص جبهه مؤمنین از سوی خداوند را میبینیم. پس فرمول پیروزی واقعی و شکست واقعی چندان هم پیچیده نیست؛ پیروزی جبهه حق در استقامت و رنگ عوض نکردن است. رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها فرمودهاند «هر جا ایستادیم، پیروز شدیم» بهقول علمای منطق «هرجا ایستادیم» شرط است، «پیروز شدیم» جزای (نتیجه) شرط است.
حق بودن جبهه حق به خودی خود به «پیروز شدیم» نمیرسد، بلکه در صورت ایستادگی این اتفاق میافتد. از آیات مورد اشاره میتوانیم این بهره را هم ببریم که تعالی و رشد جامعه به شدت مرهون کسانی است که استقامت کرده و سنگر را خالی نکردهاند. رهبر معظم انقلاب در عبارتی فرمودهاند پیروزیهای بزرگ ایران مرهون شهادت افرادی است که به ظاهر رفته و در واقع در جای جای این نظام الهی برای حل مسائل پیچیده حضور دارند.
3- جامعه اسلامی در عین آنکه با مردان مجاهد و ولایی به اعتلا رسیده، در متن خود گرایشهای مختلف را شاهد است. این آیات اولاً دو جبهه آشکار را به ترسیم کشید و بر دائمی بودن آن تأکید کرد؛ «وَإِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ». ثانیاً جامعه مؤمنین و به تعبیری جامعه اسلامی را به دو دسته استقامتکنندگان و دنیاطلبان تقسیم نمود. این تفکیک به این معناست که شرط پیروزی جبهه حق بر جبهه باطل این است که استقامتکنندگان، هویتبخش جامعه باشند. معنای مخالف هم این است که اگر در جبهه حق، دنیاطلبان محوریت پیدا کرده و مسئولیتهای کلان هم به دست آنان بیفتد، شکست جبهه حق قطعی است. چرا که دنیاطلبان در صفت دنیاطلبی، از جبهه باطل تبعیت کرده و در آن حل شدهاند. از اینرو در آیه هشتم این سوره «یضل» و «یهدی» را به خدا نسبت داده، یعنی این هر دو مربوط به جبهه حق است که دنیاطلبان آن به سرنوشت جبهه باطل گرفتار میشوند و تقواپیشگان با عنایت خداوند از دامها و مشکلات عبور مینمایند.
دنیاطلبی یک شاخص بسیار اساسی در ارزیابی وضع جامعه دینی است. این البته گاهی جنبه فلسفی هم پیدا میکند یعنی ممکن است از میان جامعه مؤمنین، کسانی بگویند اصلاً حکومت دینی پدیدهای صرفاً دنیایی است و مشروعیت آن تکساحتی و عرفی است. این نگرشهای فلسفی نوعاً بستر مناسب و بلکه بهترین بستر برای پهن شدن تورهای نفوذ و جاسوسی دشمنان جبهه حق است. این نشان میدهد انتقال از یک وضع فلسفی به یک وضع سیاسی – امنیتی به سرعت طی میشود. کمااینکه شاهدیم خیلی از کسانی که در دهه 1370 در روزنامههایی مثل سلام مدعی بودند حکومت جمهوری اسلامی مثل سایر حکومتها، عرفی است و موافقت و مخالفت با آن ذیل واجب و حرام یا مستحب و مکروه قرار نمیگیرد، از رسانههای وابسته به سرویسهای انگلیس و آمریکا سر درآوردند و بعضی سردمدار رسانههایی مثل ایران اینترنشنال شدند.
چرا در آن روز ابتدا در ستون الو سلام، سپس در صفحات لایی و پس از چندی در ستون یادداشتهای روزنامه سلام از عرفی بودن حکومت دینی حرف زده میشد؟ برای اینکه بعداً افرادی جرأت کنند خیابان، دانشگاه و اداره نظام مقدس جمهوری اسلامی را به صحنه خون و آتش تبدیل کرده و احساس گناه هم نکنند!
شما میبینید که فردی که 8 سال رئیسجمهور نظام اسلامی بوده، در عین اینکه حاضر نیست در مواجهه با نظامی که از نردبان آن بالا رفته – و به چیزی که به قول خودش در مخیلهاش نمیگنجیده رسیده – یک کلمه بگوید در انتخابات سال 1388 تقلب نشد و آن ادعاها دروغ بود، در مواجهه با جریانی که دست به بیرحمانهترین جنایات- شهادت شهیدان عجمیان، علیوردی و… – زده است، بیانیه میدهد و آنان را تقدیس میکند! این نوع دنیاطلبی، درهم آمیختن دنیاطلبی فلسفی و دنیاطلبی عملی است.
براساس آیات قرآن کریم، شیطان رجیم سوگند یاد کرده که دامها و وسوسههای خود را در درون جبهه حق، پهن میکند و دستبردار هم نیست. مضمون آیه ششم سوره فاطر هم این است که شیطان سوار نقطه ضعفهای افراد در جبهه حق میشود و آنان را تا درب جهنم سوزان (سعیر) همراهی میکند. قرآن یک آیه قبلترش به مهمترین نقطه ضعفها در جبهه حق اشاره میکند؛ «دنیازدگی» و «ندیدن دشمن» که درهم تنیدهاند.
در جبهه حق بالاخره دنیاطلبان هم حضور دارند و نمیتوان ریشه آنان را خشکاند. اینها خطرند چون بستر موفقیت دشمن در به سرانجام رساندن توطئهها میباشند. اما با این وجود، به خودی خود تهدید حیاتی و امنیتی علیه جبهه حق نیستند. خطر زمانی رخ میدهد که این دنیاطلبان (فلسفی و عملی) بر شریانهای جامعه دینی حاکم شوند و سیستم دفاعی آن در مقابل خصومتها و انحرافات را از کار بیندازند.
به این نکته باید به عنوان تهدیدی نگاه کرد که هر کجا وارد شود، همان جا را از کار میاندازد. یک وقت در سطح کلان نظام و یک وقت در سطح یک وزارتخانه یا سازمان یا اداره و یا نهاد است. در هر صورت هر فردی از جامعه دینی که در هر بخش حضور دارد، باید مراقب این موضوع باشد.
بر این اساس حضرت امام خمینی(ره) در یک تریبون عام (وصیتنامه) فرمودند «من در میان شما باشم یا نباشم نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد… اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش میکنم که هوشیار و مراقب باشید.»
(صحیفه امام، ج 21، ص 93)
سعدالله زارعی