رئیسجمهور قرار است امروز در سفر به سرزمینهای اشغالی، حمایت کامل ایالات متحده از را اعلام کند. بایدن- که در طول سالها حضورش در عرصه سیاست ایالات متحده، معتقد بوده کمکهای کشورش به رژیم اسرائیل، در واقع سرمایهگذاری پرسودی برای آمریکاییها بوده است- بعد از نیز بارها حمایت خود را از رژیم صهیونیستی اعلام کرده و حالا تلاش دارد این رژیم را با وعده کمک 8 میلیارد دلاری و برخی اقدامهای دیگر از مخمصهای که جبهه مقاومت برایش ساخته، نجات دهد. دولتمردان آمریکا که شاهد عملیات نظامی گسترده و کور صهیونیستها در غزهاند، بهتر از صهیونیستها میدانند حملات وحشیانه به نوار غزه بیفایده است اما ظاهرا دستان نظامیان رژیم صهیونیستی را برای تداوم این حملات به غزه باز گذاشتهاند. بایدن که میداند مجازات جمعی مردم و غیرنظامیان زخم نتانیاهو از عملیات فلسطینیها را التیام نخواهد بخشید، تلاش دارد با تهدید جبهه مقاومت، راه را برای حمایت از جنایات صهیونیستها در غزه و ساکت کردن جهان بویژه کشورهای منطقه در این باره باز کند. در مقابل اما کشورهای منطقه بویژه بازیگران اصلی جبهه مقاومت بارها اعلام کردهاند توجهی به تهدیدات آمریکا یا ارسال ناوهایش به منطقه ندارند. روز گذشته رهبر انقلاب و دوشنبه شب، وزیر امور خارجه با اشاره به اینکه مدیریت صحنه در سرزمینهای اشغالی برعهده آمریکا است، تلویحا به بایدن هشدار دادند تداوم این رویه ممکن است دامنگیر آمریکا نیز بشود. جبهه مقاومت حالا میگوید در صورتی که محاصره غزه ادامه یابد و جنایتهای رژیم صهیونیستی در این منطقه بیشتر شود، جبهههای جدیدی علیه این رژیم و حامیانش گشوده میشود، مانند عملیات نظامی از شمال توسط نیروهای حزبالله، از شرق به وسیله نیروهای عزالدین قسام در کرانه باختری و احتمالا عملیات نظامی علیه نیروهای آمریکایی در عراق. یک گزینه مهم دیگر هم وجود دارد: یمن! جبههای که مشت پری از موشک و پهپاد دارد و دستش به راحتی به تلآویو میرسد.
زمانی که تحلیلگران بینالمللی از چگونگی رویارویی جبهه مقاومت با صهیونیستها سخن به میان میآورند اغلب از نظریه «موازنه تهدید» میگویند. نظریهای که استفن والت، نظریهپرداز مشهور حوزه بینالملل درباره چگونگی شکل گرفتن اتحادها بین کشورها مطرح کرده است. والت معتقد است بر خلاف عقیده واقعگرایان که معتقد بودند روابط بینالملل بر اساس و محور «قدرت» شکل میگیرد، اتحادها و روابط بین کشورها بر اساس محور «تهدید» شکل میگیرد. در واقع این تهدید مشترک است که برخی کشورها را به سمت اتحاد با یکدیگر میکشاند و باعث میشود اتحادهای خود را علیه کشوری که گمان میکنند تهدیدی برای موجودیت آنها است، شکل دهند. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت تهدید حسشده از طرف کشورهای اسلامی و گروههای بازیگر در جبهه مقاومت آنها را بهسمت «خودیاری جمعی» در عرصه بینالمللی کشانده و بر همین اساس اتحادی شکل گرفته که امروز پرقدرتتر از همیشه در مقابل دشمن و تهدید مشترک ایستادگی میکند.
شاید موازنه تهدید نظریه خوبی برای بررسی نقش گروههای مقاومت در محدود کردن رژیم صهیونیستی در انجام اقدامات وحشیانه و غیرانسانی در غزه باشد اما مهمتر از نظریه موازنه تهدید، نظریه توازن یا «موازنه وحشت» است که میتواند همگرایی جبهه مقاومت در این مساله را به نمایش بگذارد.
نظریه «موازنه وحشت» در جنگ سرد و زمانی مطرح شد که روسیه و ایالاتمتحده که هر دو به قدرتهای اتمی تبدیل شده بودند، در وحشت حمله به طرف مقابل قرار داشتند. بدین معنی که هر 2 کشور تلاش میکردند با استفاده از مساله سلاحهای اتمیشان، به نوعی بازدارندگی هستهای برای خود ایجاد کنند اما در عین حال تولید سلاحهای هستهای هر 2 قدرت را به نوعی خویشتنداری در تقابل با یکدیگر کشاند زیرا هر 2 قدرت بر این باور بودند احتمال جنگ هستهای با تلفات و خسارات زیاد بالا است و باید به هر نحو ممکن جلوی آن گرفته شود. این نظریه اغلب برای رویارویی قدرتهای اتمی استفاده میشود اما به نظر میرسد در ماجرای رویارویی رژیم صهیونیستی با فلسطینیان، همچنین دشمنیاش با ایران نیز بتواند مورد توجه قرار گیرد.
مهمترین مبنای تحقق نظریه توازن وحشت این است که 2 کشور یا 2 بازیگر بینالمللی باید تقریبا در یک رده از قدرت نظامی و توانایی در ایجاد تهدید برای بازیگر مقابل قرار داشته باشند. زمانی که رهبر انقلاب از ضرورت مسلح کردن مردم در غزه و کرانه باختری میگفتند و به گروههای مقاومت نیز توصیه میشد با سلاحهای نوین به فکر بازدارندگی باشند، دقیقا بر همین مساله تأکید داشتند.
اگر عملیات حماس با آن پیچیدگی و ظرافت در اجرا، انجام نمیشد و صهیونیستها به قدرت فلسطین پی نمیبردند یا اینکه حزبالله به نمایش قدرت و سلاحهای نقطهزن خود نمیپرداخت، توازن قدرت در منطقه همچنان به نفع رژیم صهیونیستی بود و توازن وحشت نیز نمیتوانست شکل بگیرد.
یکی از مبانی این نظریه، داشتن سلاحهای نوین یا ابتکار عمل در زدن «ضربه اول» در نزاع و درگیری است؛ مسالهای که حماس نشان داد به خوبی به آن واقف است. بازدارندگی در نظریه توازن وحشت از آنجا شکل میگیرد که هر 2 طرف بر این عقیده هستند که استفاده از سلاح اتمی (در اینجا سلاح مرگبار عمده و اثرگذار) تبعات بسیار فاجعهباری به دنبال خواهد داشت. موضوع بعدی در این باره مسالهای است به نام «ثبات از طریق عدم قطعیت». بر این اساس موازنه وحشت بر مفهوم «ثبات استراتژیک» تکیه دارد. در سناریویی که هر دو طرف دارای قابلیت زدن ضربه دوم هستند (بهمعنای توانایی مقابله به مثل پس از متحمل شدن ضربه اول)، عنصر عدم قطعیت استراتژیک خود را به نمایش میگذارد. به این معنی که این عدم قطعیت باعث میشود هر 2 طرف زدن ضربه اول را بسیار خطرناک حس کنند، زیرا نمیتوانند از حذف شدن قابلیتهای تلافیجویانه طرف مقابل مطمئن باشند.
در مساله حمله حماس به رژیم صهیونیستی، این قطعیت وجود داشت که رژیم صهیونیستی ممکن است با بیرحمانهترین شکل ممکن این عملیات را پاسخ دهد اما رژیم صهیونیستی در این باره نمیتواند مطمئن باشد پس از هدف قرار دادن غزه به صورت زمینی (زدن ضربه اول به حماس و غزه)، دیگر با تهدیدی از جانب گروههای مقاومت رو به رو نمیشود. بدین ترتیب موازنه وحشت این بار از طریق اتحاد گروههای مقاومت و آمادگیشان برای ضربه زدن به رژیم صهیونیستی ایجاد میشود؛ همان چیزی که «وطن امروز» پیش از این از آن با عنوان «مکانیسم ماشه» یاد کرد.
رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا میدانند با وارد شدن زمینی به غزه یا افزایش میزان جنایتها در غزه، در واقع وارد فاز مقابله و رویارویی با جبهه مقاومت از جبهههای دیگر مانند شمال میشوند. بر همین اساس مکانیسم ماشه نیروهای مقاومت در ماجرای بحران اخیر غزه میتواند به بزرگترین عامل جهت پایان یافتن جنایات صهیونیستها در این منطقه تبدیل شود. بیانات روز گذشته رهبر انقلاب درباره «بیتاب شدن نیروهای مقاومت در برابر نسلکشی صهیونیستها» دقیقا بر همین مساله تأکید دارد. در عین حال رهبر انقلاب، آمریکا – و نه رژیم صهیونیستی- را عامل اصلی این نسلکشی میدانند و معتقدند ایالات متحده باید مسؤولیت خود را در این مساله بشناسد و نباید سیاستگذار و تنظیمکننده سیاست جاری رژیم صهیونیستی در نسلکشی مردم فلسطین باشد. رهبر انقلاب دیروز موضوع دیگری را نیز مورد تاکید قرار دادند: «تاکید بر فوریت خاتمه یافتن جنایت صهیونیستها در بمباران غزه». این موضع رهبر انقلاب باعث شده ادامه حملات وحشیانه به غزه به عنوان موضوعی که منجر به واکنش اضلاع دیگر جبهه مقاومت به رژیم صهیونیستی میشود، تثبیت شود. در واقع اگر آمریکاییها به دنبال آن بودند جلوگیری از ورود زمینی به غزه (که به مثابه خودکشی صهیونیستها است) را به عنوان امتیازی به مقاومت بفروشند و مانع باز شدن جبهه شمال علیه صهیونیستها شوند، بیانات دیروز رهبر انقلاب باعث میشود حالا توقف حملات وحشیانه به مردم بیدفاع غزه، عامل تعیینکننده در جلوگیری از باز شدن جبهه شمال در نظر گرفته شود. این مواضع باعث شده صحنه میدان واضحتر از قبل شود. در روزهای اخیر برخی بر این تصور بودند آمریکا مانع ورود زمینی رژیم صهیونیستی به غزه شده است. حالا با بیانات دیروز رهبر انقلاب، این تحلیل تبدیل به یک واقعیت شده که صحنهگردان آمریکا است و همه این اتفاقات میتواند اجزای طراحیشده این کارگردان باشد.
ثمانه اکوان